داستان من از زمانی آغاز شد که پدر و مادرم انسیتو زبان شکوه را در تابستان 1367 برایم انتخاب کردند. اولین کلاس انگلیسی که در سن 12 سالگی شرکت کردم را هنوز به خاطر دارم: مدرسی فراموش نشدنی به نام شهرام صباغ زاده. در مقایسه با معلم های مدرسه که عموما ظاهری متاثر از فضای دهه 60 ایران داشتند، شهرام صباغ زاده با شلوار آبی کمرنگ پاکو و تی شرت لاکسته و عینک پلیسی ریبن و کیف سامسونتش برای همیشه تصویر متفاوتی از آموزش و زبان انگلیسی در ذهن من حک کرد. آنقدر محو ابزار رنگارنگ آموزشی که از کیفش بیرون میاورد شده بودم که متوجه نشدم اصولا کلاس رو اشتباه نشستم. اما در همون آخرین سالهای کودکی تصمیم گرفتم وقتی بزرگ شدم یک آموزشگاه زبان خوب راه بندازم که با همه جا فرق داشته باشه.
هفت سال تمام با امید به تحقق این رویا سپری شد تا بالاخره از پدرم اجازه گرفتم در سن 19 سالگی اولین آموزشگاه زبان خودم را در طبقه پایین منزلمون با یک میز آشپزخانه و چند تا صندلی راه بیاندازم. اون موقع دانشجوی مترجمی زبان انگلیسی دانشگاه آزاد بودم و خب بدون هیچ تجربه و سرمایه ای تونستم فقط “یک زبان آموز” رو جذب کنم!!! زمان گذشت و من به دنبال رویای خودم در مقطع ارشد آموزش زبان انگلیسی ادامه تحصیل دادم و در طول اون سال ها تدریس خصوصی و موسسه ای رو پیشه کردم.
سرانجام در سن 26 سالگی و در شهریور 1382 به محض اینکه برای گرفتن مجوز آموزشگاه به سن مجاز رسیده بودم، آکادمی زبان مهرداد رو در چهارراه پاسداران، ابتدای خیابان دولت پلاک 44 با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تاسیس کردم. حالا آکادمی تمام دنیا و خانه دوم آرزوهای من و همسرم شده بود، جایی که رویاهای آموزشی خودم رو برای زبان آموزانم می توانستم تعبیر کنم، برنامه ریزی کنم، دوره طراحی کنم، طرح درس بنویسم، مدرس تربیت کنم و در یک کلام کارآفرین حوزه آموزش باشم. هرچند که روحیه کمالگرایی، من رو در اون آموزشگاه متوقف نکرد و لذا در حالی که به عضویت هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی کرج هم در اومده بودم، برای ادامه تحصیل در مقطع دکتری در دی ماه 1385 به مالزی رفتم. فرصت تحصیل در مالزی برای من امکان استفاده و ارتباط با سازمان ها و استادان بین المللی رو فراهم کرد و به طور جدی برای یادگیری و به اشتراک گذاشتن دانسته هایم در کنفرانس های متعدد در کشورهای مختلف شرکت کردم. همچنین تونستم با وجود داشتن گذرنامه ایرانی و مدارک تحصیلی ایرانی در موسسه آمریکایی ای ال اس و موسسه کمبریج فورلایف وابسته به دانشگاه کمبریج انگلستان و دانشگاه پوترای مالزی مشغول به تدریس بشم. این تجربه من رو وارد دنیای پیشرفته تری از آموزش نظام مند در کشورهای توسعه یافته کرد.
در طول سه سال اقامت، تحصیل و تدریس و همچنین سفرهای علمی خودم، هر تابلو مدرسه و مهد کودکی رو می دیدم وارد ساختمونش می شدم و بی هیچ مقدمه ای با مدیر و مدرسان اونجا و شاگردانشون صحبت می کردم. تسلط زبان آموزان مالزیایی و سنگاپوری همیشه برای من شگفت آور بود که چطور خردسال نوپا می تواند بخواند و این خواندن چه اهمیتی دارد!؟
با برگشت به ایران در سال 1388 تدریس به بزرگسالان را در آکادمی زبان مهرداد به همکارانم سپردم و از خرداد 1389 تمامی تمرکز و تلاش خودم را برای آموزش خردسالان، کودکان و نوجوانان به کار بستم. همزمان با تحول پدر شدن و بازشدن دریچه ای نو به دنیای کودکان، در سال 1388 تصمیم گرفتم تا کتابی برای آموزش موثر خواندن و نوشتن برای زبان آموزان ایرانی تالیف کنم که تمامی تفاوت های فارسی و انگلیسی در اون لحاظ شده باشه و از بچه های ایرانی در نهایت فردی کتاب دوست و کتاب خوان بسازه. و این اتفاق در سال های اول برگشتم به ایران با همکاری انتشارات غزال جوان (نماینده انتشارات لانگمن در آن زمان) و مدیر عامل بزرگوارشون افتاد. کتاب های مجیک فونیکس در سال 1391 برای اولین بار چاپ شدند و در نمایشگاه کتاب تهران، نمایشگاه کتاب کوالا لامپور و نمایشگاه کتاب فرانکفورت آلمان ارائه شدند. همچنین در سال 1393 مجیک فونیکس به عنوان اثر تقدیری دهمین جشنواره کتاب های آموزشی رشد وزارت آموزش و پرورش ج. ا. ایران برگزیده شد. در حال حاضر این کتاب ها برای مدرسان آنلاین نیز دیجیتالی شدند و تا سال 1399 تا 7 مرتبه تجدید چاپ شدند.
امروز زبان آموزان اولین دوره های آکادمی را در جایگاه های بسیار بلندی می بینم و هر روز مثل روز اول از توانمندی های اونها بی نهایت شگفت زده و خوشحال می شم. روزی نیست که در دفترم باشم و به بهانه تعیین سطح و یا آزمون شفاهی با بچه ها صحبت نکنم و لذت نبرم. شیوع غیر قابل تصور ویروس کرونا اگر چه فرصت دیدن های حضوری با کودکان شمال شرق تهران رو از من گرفت، اما عمیقا خوشحالم که می تونم هر روز با بچه های بیشتری از هر نقطه ایران صحبت کنم و سعی کنم ضمن معرفی دوره های آنلاین آکادمی، تاثیر و انگیزه ای رو که اولین مدرس زبان بر من گذاشت به این بچه های نازنین انتقال بدم.
من این سطح از رضایت شغلی و حرفه ای رو مدیون انتخابی هستم که پدر و مادرم در سن 12 سالگی برای من داشتند. شاید در اون لحظه که من رو برای اولین بار در انسیتو زبان شکوه ثبت نام می کردند، کمتر فکر می کردن سرنوشت پسرشون چطور رقم خواهد خواهد خورد. لذا باور دارم آنچه فردای فرزند شما را می سازد، انتخاب های امروز شماست.